سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باروری دانش، تصور و فهم است . [امام علی علیه السلام]

تفسیر نور


ما براى هر یک نامى نهاده ایم از آنجا که مادى هستند، محکوم به تغیر و تبدلند، چون حوائج آدمى رو به تبدل است ، و روز به روز تکامل مى یابد، مثلا کلمه چراغ را ما در اولین روزى که بزبان جارى کردیم ، بعنوان نام یک ظرفى بود، که روغن در آن مى ریختیم ، و فتیله اى در آن روغن مى انداختیم ، و لبه فتیله را از لبه ظرف بیرون گذاشته ، روشن مى کردیم ، تا در شب هاى تاریک پیش پاى ما را روشن کند، و هر وقت کلمه (چراغ ) به زبان مى آوردیم شنونده چنین چیزى از آن مى فهمید، ولى روز بروز در اثر پیشرفت ما، چراغ هم پیشرفت کرد، و تغییر شکل داد، تا امروز که بصورت چراغ برق در آمد، بصورتى که از اجزاء چراغ اولیه ما، هیچ چیز در آن وجود ندارد، نه ظرف سفالى آن هست ، نه روغنش ، و نه فتیله اش ، ولى در عین حال باز به لامپ میگوئیم چراغ ، براى چه ؟ براى اینکه از لامپ همان فائده را مى بریم که از پیه سوز سابق مى بردیم .

و همچنین کلمه میزان یا ترازو، که در اولین روزیکه آنرا بزبان آوردیم ، طبق قرار قبلى براى ، این آنرا وضع کردیم ، که شنونده از آن چیزیرا بفهمد که کالا و اجناس ما بوسیله آن سنجیده مى شود، ولى امروز آلاتى درست کرده ایم ، که با آن حرارت ، و برودت ، را هم مى سنجیم ، پس این هم میزان هست ، چیزیکه هست میزان الحرارة است ، و همچنین کلمه سلاح که در روز اول چوب و چماق بود، بعدا شمشیر و گرز شد، و امروز توپ و تفنگ شده است .

پس بنابراین هر چند که مسماى نامها تغییر کرده ، بحدى که از اجزاء سابقش نه ذاتى مانده ، و نه صفاتى ، و لکن نامها همچنان باقى مانده است ، و این نیست مگر بخاطر اینکه منظور روز اول ما از نام گذارى ، فائده و غرضى بود که از مسماها عاید ما مى شد، نه شکل و صورت آنها، و مادام که آن فائده و آن غرض حاصل است ، اسم هم بر آن صادق است ، در نتیجه مادام که غرض سنجش ، و نورگیرى ، و دفاع ، و غیره باقى است نام میزان ، و چراغ ، و اسلحه ، نیز باقى است .

جمود مقلدین از اصحاب حدیث به ظواهر آیات و رد بر آنها

بنابراین باید توجه داشته باشیم ، که ملاک و مدار در صادق بودن یک اسم ، و صادق نبودن آن ، موجود بودن غرض ، و غایت ، و موجود نبودن آنست ، و نباید نسبت به لفظ اسم جمود به خرج داده ، و آن را نام یک صورت بدانیم ، و تا قیامت هر وقت چراغ میگوئیم ، باز همان پیه سوز را اراده کنیم .

ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه : 17

اما متاءسفانه انس و عادت نمیگذارد ما این توجه را داشته باشیم ، و همین باعث شده که مقلدین از اصحاب حدیث ، چون فرقه حشویه ، و مجسمه ، به ظواهر آیات جمود کرده ، و آیات را به همان ظواهر تفسیر کنند، گو اینکه این جمود، جمود بر ظواهر نیست ، بلکه جمود بر انس و عادت است در تشخیص مصادیق .

و در بین خود ظواهر، ظواهرى هست که این جمود را تخطئه مى کند، و روشن مى سازد که اتکاء و اعتماد کردن در فهم معانى آیات ، بر انس و عادت ، مقاصد آیات را در هم و بر هم نموده ، امر فهم را مختل میسازد، مانند آیه : ((لیس کمثله شى ء))، و آیه : ((لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر))، و آیه : ((سبحان الله عما یصفون ))، چون اگر درک خدا، چون درک ما باشد، او مثل ما خواهد بود، در حالى که آیه اولى میگوید: او مثل ندارد، و آیه سومى او را از آنچه که ما درباره اش بگوئیم ، منزه مى دارد.

و همین جهت باعث شده که دیگر مردم در درک معانى آیات ، به فهم عادى و مصداقهاى ماءنوس در ذهن اکتفاء نکنند، همچنانکه دور بودن از خطا و به دست آوردن مجهولات ، انسان را وادار کرده تا دست به دامان بحثهاى علمى شود، و تجویز کند که بحث را در فهم حقایق قرآن و تشخیص مقاصد عالیه آن دخالت دهد.

دو راهى استفاده از علم براى درک حقائق قرآن و جمود به ظواهر آن

از یکسو ناگزیر بود دنبال علم تفسیر برود، و حقایق قرآن را با ذهنى ساده ، نه با عینک معلومات شخصى ، مو شکافى کند، و از سوى دیگر در فهم معانى آیات ، به فهم عادى و مصداق ماءنوس در ذهن خود قناعت ننموده ، و در مثل کلمه (چراغ ) را حمل بر پیه سوز نکند، چون اگر از روز اول مى خواست بفهم عادى خود قناعت کند، دنبال علم نمى رفت ، و اگر دو دستى دامن علم را چسبید، براى این بود که فهمید فکرش بدون بحث علمى مصون از خطاء نیست ، علاوه بر اینکه فکر عادى به تنهائى مجهولات را براى انسان کشف نمیکند.

بر سر این دو راهى ، کمتر کسى مى تواند راه میانه را برود، نه آنقدر علم را در درک حقایق قرآن دخالت دهد، که سرانجام سر از علم ایقوف و زبر و بینه در آورد، و نه آنقدر بفکر ساده خود جمود دهد، که تا روز قیامت چراغ را بر پیه سوز، و سلاح را بر گرز و کمند، حمل کند.

بلکه در عین اینکه به ذیل ابحاث علمى متمسک مى شود، نتائج حاصله را بر قرآن تحمیل نکند، چون فهمیدن حقایق قرآن ، و تشخیص مقاصد آن ، از راه ابحاث علمى دو جور است ،

دو روش براى فهم حقائق قرآن

یکى اینکه ما در مسئله اى که قرآن متعرض آنست ، بحثى علمى ، و یا فلسفى را آغاز کنیم ، و همچنان دنبال کنیم ، تا حق مطلب برایمان روشن و ثابت شود، آنوقت بگوئیم : آیه هم همین را میگوید، این روش هر چند که مورد پسند بحثهاى علمى و نظرى است ، و لکن قرآن آن را نمى پسندد.

ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه : 18

دوم اینکه براى فهم آن مسئله ، و تشخیص مقصود آن آیه ، از نظائر آن آیه کمک گرفته ، منظور از آیه مورد نظر را بدست آوریم ، (آنگاه اگر بگوئیم علم هم همین را مى گوید عیبى ندارد)، و این روشى است که میتوان آنرا تفسیر خواند، خود قرآن آن را مى پسندد، چون قرآن خود را تبیان کل شى ء میداند، آنوقت چگونه ممکن است که بیان خودش نباشد، قرآن خود را هدایت مردم و بیناتى از هدى ، و جدا سازنده حق از باطل معرفى نموده ، مى فرماید: ((هدى للناس ، و بینات من الهدى ، و الفرقان ))، آنوقت چطور ممکن است هدایت ، و بینه ، و فرقان ، و نور مردم در تمامى حوائج زندگیشان باشد، ولى در ضرورى ترین حاجتشان که فهم خود قرآن است ، نه هدایت باشد، و نه تبیان ، و نه فرمان ، و نه نور؟.

قرآن بتمامى افرادى که در راه خدا مجاهدت مى کنند مژده داده ، که ایشان را به راه هاى خود هدایت مى کند، و فرموده : ((و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا))، آنوقت در مهم ترین جهادشان که همانا فهم کلام پروردگارشان است ، ایشان را هدایت نکند؟ (و به فرضیات علمى احاله کند)، و چه جهادى اعظم از مجاهدت در فهم کتاب خدا، و چه سبیلى بهتر از سبیل قرآن بشر را بسوى او هدایت میکند؟! و آیاتى که قرآنرا چنین معرفى مى کند بسیار است ، که انشاءالله در بحث محکم و متشابه ، در اوائل سوره آل عمران به همه آنها اشاره نموده ، در اطرافش بحث مفصل مى کنیم .

طریقه رسول خدا (ص ) و ائمه اهل البیت (ع ) در تفسیر قرآن

باقى میماند طریقه ایکه رسولخدا (ص ) و امامان اهل بیت او در تفسیر سلوک نموده اند، رسولى که خدا قرآنرا نخست به او تعلیم کرده ، و او را معلم سایرین قرار داده ، و فرموده : ((نزل به الروح الامین ، على قلبک ))، (روح الامین آنرا بر قلب تو نازل کرده )، و نیز فرموده : ((و انزلنا الیک الذکر، لتبین للناس ما نزل الیهم ))، (ما کتاب را بر تو نازل کردیم ، تا براى مردم بیان کنى ، که چه چیز براى آنان نازل شده )...، و نیز فرموده : ((یتلوا علیهم آیاته ، و یزکیهم ، و یعلمهم الکتاب و الحکمه ))، (آیات آنرا بر شما میخواند و شما را تزکیه نموده ، کتاب و حکمت را تعلیمتان مى دهد)...

ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه : 19

و امامان اهل بیت که رسولخدا (ص ) ایشانرا در حدیث مورد اتفاق بین شیعه و سنى ((انى تارک فیکم الثقلین ، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى ابدا، کتاب الله و عترتى ، اهل بیتى ، و انهما لن یفترقا، حتى یردا على الحوض ))، من دو چیز گران در شما جانشین مى گذارم ، که مادام به آن دو تمسک جوئید، ابدا بعد از من گمراه نمى شوید، یکى کتاب خدا، و یکى عترتم اهل بیتم را، و این دو حتى چشم بر هم زدنى از یکدیگر جدا نمى شوند، تا کنار حوض بر من درآیند)، منصوب براى چنین مقامى کرده ، و خدا هم تصدیقش کرده ، که فرموده : ((انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا))، و نیز علم به قرآن را از غیر ایشان که مطهرین اند نفى کرده ، و فرموده : ((انه لقرآن کریم ، فى کتاب مکنون ، لا یمسه الا المطهرون ))، (به درستى که این قرآن کتابى است کریم و خواندنى در کتابى مکنون که احدى جز مطهرین با آن تماس ندارد).

این پیغمبر و این امامان اهل بیت علیهم السلام ، طریقه شان در تعلیم و تفسیر قرآن کریم ، بطوریکه از احادیث تفسیرى آنان بر مى آید، همین طریقه اى است که ما بیان کردیم ، و ما بزودى آن احادیث را در ضمن بحث هاى روایتى این کتاب از نظر خواننده عزیز مى گذرانیم ، آنوقت خواهید دید که هیچ اهل بحثى در آن همه روایت حتى به یک حدیث برنمیخورد، که رسولخدا و یا ائمه اهل بیت علیهم السلام در تفسیر آیه اى از حجت و برهانى علمى و نظرى و یا فرضیه اى علمى کمک گرفته باشند.

فرمایشات پیامبر(ص ) درباره قرآن کریم

و چطور ممکن است چنین کارى کرده باشند؟ با اینکه رسول خدا (ص ) درباره قرآن کریم فرمود: (وقتى فتنه ها چون پاره هاى شبى دیجور راه خدا و راه نجات را بر شما مشتبه کردند، در آن هنگام بر شما باد بقرآن ، که او شافعى است ، که شفاعت و

علیرضاابراهیمی ::: شنبه 87/6/30::: ساعت 2:46 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 11
کل بازدید :5455
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
علیرضاابراهیمی
این وبلاگ تفسیر ومعنی قرآن است
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<